جستجوی پیشرفته
بازدید
23753
آخرین بروزرسانی: 1398/03/22
خلاصه پرسش
شخصیت ابودرداء چگونه بود؟ نظر اهل بیت درباره او چه بود؟ روایات منقول از او چه حکمی را دارد؟
پرسش
شخصیت ابودرداء چگونه بود؟ نظر اهل بیت درباره او چه بود؟ روایات منقول از او چه حکمی را دارد؟
پاسخ اجمالی

«عویمر بن مالک» از نوادگان خزرج‏ که بیشتر به کنیه خود (ابو درداء) خوانده می شده، از صحابه پیامبر اکرم (ص) بوده است. او به عنوان یکی از افراد قبیله خزرج در مدینه زندگی می کرد و  بعد از گذشت چند ماه از حضور رسول اکرم (ص) در مدینه به حضور ایشان مشرف شده و اسلام آورد.

ابودرداء که به برتری امام علی (ع) بر معاویه اذعان داشت، به همراه ابوهریره پیش معاویه رفته و او را به اطاعت از علی (ع) دعوت کردند، امّا وقتی معاویه قتل عثمان را بهانه کرد و قاتلین عثمان را از علی (ع) درخواست نمود، ابو درداء و ابوهریره را به پیش علی (ع) فرستاد تا از آن حضرت قاتلین عثمان را درخواست نماید تا با این کار این جنگ خاتمه پذیرد. آن دو نیز این کار را کردند؛ آنان نزد علی آمدند، که مالک اشتر با آن دو برخورد کرد و به شدت آنها را مورد مذمّت قرار داد، و آنها دیدن علی (ع) منصرف شدند. در روز دوم که این درخواست را با امام علی (ع) مطرح کردند، با ده هزار نفر مواجه شدند که خود را از قاتلین عثمان می دانستند، از این رو، نا امید گشته و به شهر خود بازگشتند و مورد سرزنش عبد الرحمن بن عثمان قرار گرفتند.

به هر حال، دربارۀ موضع گیری او نسبت به حکومت حق می توان گفت او مصداق بیان امام علی (ع) دربارۀ برخی از افراد دانست که فرمود: «نه از حق را یاری کردند و نه باطل را ذلیل نمودند».

روایاتی در منابع حدیثی اهل سنّت و شیعه وجود دارد که ابودرداء از پیامبر (ص) نقل کرده است.

عدّه ای از مورّخان، مرگ او را بعد از صفین دانسته اند[i] و عدّۀ دیگری گفته اند که ابو درداء دو سال قبل از مرگ عثمان، مرده است.

 

[i]. ابن حجر، احمد بن على بن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج‏4، ص 622، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.

 

پاسخ تفصیلی

«عویمر بن مالک»، از نوادگان خزرج[1] و صحابی پیامبر اکرم (ص) بوده و بیشتر به کنیه خود، «ابودرداء» خوانده می شود.[2]

او به عنوان یکی از افراد قبیلۀ خزرج در مدینه زندگی می کرد و به اسلام روی آورد. مسلمان شدن او این گونه بود که روزی «عبد الله بن رواحه» که برادر خوانده او حساب می شد به خانه ابودرداء آمد و تبرى برداشت و شروع به کوبیدن و زدن بت ابو درداء کرد و این بیت را مى‏ خواند: «از نام همه شیطان ها بیزارى بجوى که هر چه همراه خدا عبادت شود یاوه است». هنگامى که ابو درداء به خانه برگشت، همسرش او را از کار عبد الله آگاه ساخت؛ ابودرداء ساعتى با خود اندیشید و سپس گفت: اگر این بت خیرى داشت، مى ‏توانست از خود دفاع کند. در نهایت ابو درداء به همراه عبد الله بن رواحه به حضور پیامبر اکرم (ص) مشرّف گشته و مسلمان شد.[3] البته نخستین ماه های حضور پیامبر(ص) در مدینه با اسلام آوردن ابودرداء مصادف نبود؛ بلکه بعد از گذشت چند ماه، او به حضور پیامبر آمده و اسلام آورد. دیر اسلام آوردن او به گونه ای بوده که حتی بعضی از مورّخین حضور او در جنگ خندق و بعد از آن ذکر کرده اند و گفته انددر جنگ های قبل از خندق او هنوز مسلمان نشده بود.[4]

پیامبر (ص) در یکی از جنگ ها به ابو درداء  نگریستند و فرمودند: «این عویمر چه نیکو سوارِ سبک خیزى است».[5]

اهل سنت علاوه بر این نقل، روایت های دیگری نیز از پیامبر در مدح او نقل کرده اند از جمله این که به پیامبر نسبت می دهند که آن حضرت ابو درداء را حکیم امت دانسته است.[6]

همچنین نقل است که پیامبر بین ابو درداء و سلمان فارسی عهد اخوت جاری کرد و این دو برادر دینی یکدیگر حساب می شدند.[7] ارتباط بین او و سلمان بعدها نیز ادامه داشت به گونه ای که ابو درداء بعد از سفر به شام نیز با سلمان که در عراق بود، مکاتبه داشت و برای او نوشت: خداوند در اینجا به من مال و فرزند عطا کرده و من در سرزمین مقدّس منزل کرده‏ام. سلمان نیز در پاسخ نوشت: براى من نوشته ‏اى که داراى مال و فرزند شده ‏اى، بدان که سعادت به زیادى مال و فرزند نیست.[8]

ابو درداء تا دوران خلیفه دوم در مدینه بود تا این که به دستور خلیفه برای انجام مأموریت از مدینه خارج شد و به شام رفت، و خلیفه دوم، ولایت بر امر قضاوت و نماز در شام را به عهدۀ ابو درداء سپرد.[9]

هنگامى که ابو درداء به قضاوت گماشته شد، مردم به او شاد باش مى‏ گفتند، و او گفت: براى قضاوت به من شادباش مى‏ گویید و حال آن که من بر سر پرتگاهى قرار گرفته ‏ام که ژرفاى آن بیشتر از اینجا تا شهر عدن أبین[10] است، و اگر مردم بدانند در قضاوت چه گرفتارى نهفته است به سبب کراهت، آن را دست به دست مى‏ دهند (از خود دور مى‏ کنند) و اگر بدانند در اذان گفتن چه پاداشى نهفته است از شوق و حرص نسبت به آن، آن را از دست یکدیگر مى ‏ربایند.[11]

ابودرداء که به برتری امام علی (ع) بر معاویه اذعان داشت، به همراه ابوهریره پیش معاویه رفته و او را به اطاعت از علی (ع) دعوت کردند، امّا وقتی معاویه قتل عثمان را بهانه کرد و قاتلین عثمان را از علی (ع) درخواست نمود، ابو درداء و ابوهریره را به پیش علی (ع) فرستاد تا از آن حضرت قاتلین عثمان را درخواست نماید تا با این کار این جنگ خاتمه پذیرد. آن دو نیز این کار را کردند؛ آنان نزد علی آمدند، که مالک اشتر با آن دو برخورد کرد و به شدت آنها را مورد مذمّت قرار داد، و آنها از دیدن علی (ع) منصرف شدند. در روز دوم که این درخواست را با امام علی (ع) مطرح کردند، با ده هزار نفر مواجه شدند که خود را از قاتلین عثمان می دانستند، از این رو، نا امید گشته و به شهر خود بازگشتند و مورد سرزنش عبد الرحمن بن عثمان قرار گرفتند.[12] البته، این داستان، بنابر این قول است که مرگ ابودرداء را بعد از صفّین بدانیم، امّا اگر بنا به دیدگاه برخی دیگر از مورّخان، اگر مرگ او را پیش از حکومت امیرالمؤمنین (ع) بدانیم، دیگر نمی توان این داستان را پذیرفت.

به هر حال، دربارۀ موضع گیری او نسبت به حکومت حق می توان گفت او مصداق بیان امام علی (ع) دربارۀ برخی از افراد دانست که فرمود: «نه از حق را یاری کردند و نه باطل را ذلیل نمودند».[13]

ابودرداء در میان اهل سنّت به عنوان یکی از صحابه بزرگ پیامبر، شناخته شده و جایگاه رفیعی را برای او قائل هستند؛ از این رو، از او روایاتی نیز نقل کرده اند.

همچنین روایات محدودی از ابودرداء در منابع حدیثی شیعه نقل شده است؛ به عنوان نمونه، شیخ طوسی در کتاب «خلاف» از او فتواها و روایاتی نقل کرده است.[14]

در بارۀ مرگ ابودرداء اختلاف نظر وجود دارد. عدّه ای از مورّخان، مرگ او را بعد از صفین دانسته اند[15] و عدّۀ دیگری گفته اند که ابو درداء دو سال قبل از مرگ عثمان، مرده است.[16]

 

[1]. عویمر بن مالک بن زید بن قیس بن أمیة بن عامر بن عدىّ بن کعب بن الخزرج بن الحارث بن الخزرج‏.

[2]. الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبرى، ج‏7، ص 274، عبد القادر عطا، محمد، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1410/1990؛ حسینی تفرشى، سید مصطفى، نقد الرجال، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1418ق.

البته در نسب او قول های دیگری نیز وجود دارد: عده ای نام پدر او را عامر می دانند و عده ای عامر را به عنوان نام خود او دانسته و عویمر و عامر را در مورد او استفاده کرده اند. از جمله کتاب: ابن اثیر، أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ج 4، ص 18، بیروت، دار الفکر، 1409ق.

[3]. الطبقات الکبرى، ج‏7، ص 274 – 275.

[4]. أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1228، دار الجیل، بیروت، 1412- 1992.

[5]. الطبقات الکبرى، ج7 ص 274.

[6]. اسد الغابه، ج5، ص 97.

[7]. همان، ج2، ص 268.

[8]. همان، ج2، ص 268.

[9]. بلاذرى، أحمد بن یحیى، فتوح البلدان، ص 204، مترجم: توکل، محمد، تهران، نشر نقره، 1337ش؛ و ر.ک: الطبقات ‏الکبرى، ج‏7، ص 275.

[10]. از شهرهاى مشهور کشور یمن است.

[11]. الطبقات ‏الکبرى، ج‏7، ص 275.

[12]. ابن قتیبه الدینوری،  أبو محمد عبد الله بن مسلم،  الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ج1، ص 128، تحقیق: شیری، علی، بیروت، دارالأضواء، 1410ق.

[13]. «لَمْ ینْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یخْذُلَا الْبَاطِلَ»؛ امام علی (ع)، نهج البلاغه، پدید آورنده: سید رضی، مصحح: عطاردی، عزیز الله، ص 461، بنیاد نهج البلاغه،  بی جا، چاپ اول، 1372ش.

[14]. شیخ طوسی، الخلاف، ج 1، ص 376؛ ص 380؛ ج 2، ص 168 و...، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1407ق.

[15]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن على، الإصابة فى تمییز الصحابة، ج‏4، ص 622، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق.

[16]. اسدالغابه ج4، ص 20.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • خوردن گوشت طاووس چه حکمی دارد؟
    57370 Laws and Jurisprudence 1390/06/21
    اکثر مراجع عظام تقلید، به دلیل تصریح روایات و یا به دلیل داشتن علامت پرندگان حرام گوشت، طاووس را از حیوانات حرام گوشت دانسته و خوردن گوشت آن را، حرام می دانند.[1] اما پاسخ حضرت آیت الله مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این ...
  • چه نیاز به فرشتگانی است که دربان آسمان‌ها، بهشت، دوزخ و ...باشند؟
    8863 تفسیر 1397/06/01
    طبق آموزه‌های دین اسلام، آسمان‌ها، طبقات بهشت و دوزخ و ... نیز دارای «درهای» مختلفی هستند. درباره بهشت[1] و جهنم[2] در قرآن کریم و روایات به صراحت از داشتن درهای متعدد برای آن دو سخن به میان آمده است.
  • آیا دعایی برای طلب فرزند پسر و توصیه به نام محمد در روایات آمده است؟
    249915 دستور العمل ها 1390/05/02
    همه اسم های نیکو در روایات سفارش شده، و به فرزند پسر و دختر هر دو در روایات اهمیت داده شده است و هیچ الزامی در تأکید بر پسر بودن در مورد همه فرزندان (در فرض سؤال) نیست. اگر کسی چنین خواسته ای داشت، می تواند هر نام نیکوی دیگری ...
  • چرا خداوند از طلاق به شدت متنفر است؟
    17868 Philosophy of Religion and Law 1390/10/29
    با توجه به تقابل بین طلاق و ازدواج، برای دست یابی به فلسفه تنفر خداوند از طلاق، نخست باید اهمیت ازدواج بیان شود.[1] خداوند در قرآن جفت آفریده شدن انسان ها را از ...
  • واژه‌های برگرفته از ریشه «خرص» در قرآن، معنایشان چیست و «خراصون» که مورد نفرین قرار گرفته‌اند، چه کسانی هستند؟
    2545 تفسیر 1402/04/28
     قرآن کریم در آیه 10 سوره الذاریات می‌فرماید:«قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ»؛(مرگ بر دروغ‌پردازان).در ریشه‌یابی این واژه باید گفت؛ «خرص» به معناى هر سخنى است که تنها از روى گمان و تخمین و بدون علم و دانش زده شود. از آن‌جا که چنین سخنانى بیشتر دروغ از آب درمی‌‏آید؛ ...
  • آیا راه‌رفتن و یا نشستن روی قبرها در روایات مورد نکوهش قرار گرفته است؟
    19812 حدیث 1400/02/27
    در مورد راه‌رفتن و نشستن بر روی قبور دو دسته روایت وجود دارد:در برخی روایات نقل‌شده در منابع اهل ‌سنت از نشستن روی قبر منع شده است:الف) رسول خدا(ص) فرمود: هرگاه یکی از شما بر آتشی بنشیند تا لباسش بسوزد ...
  • نحوه خواندن خطبه عقد موقت و دائم را توضیح دهید؟
    119524 Laws and Jurisprudence 1389/01/28
    پاسخ حضرت آیت الله مهدی هادوی تهرانی (دامت برکاته) در خصوص سؤال مذکور به این شرح است: 1. اگر مرد از طرف زن وکالت داشته باشد که او را به عقد ازدواج خود در آورد در عقد دائم پس از تعیین مهریه می‌تواند این ...
  • هویت و ماهیت چه تفاوتی با هم دارند؟
    16856 ماهیت 1394/12/11
    1. کلمه «ماهیت» به معناى «چیستى» است که در مقابل «وجود» و «هستى» می‌آید. در کلمه «ماهیت»، «ما» را «ما» ى استفهامیه دانسته و می‌‏گویند «ما هى هى؟» یا «ما هو هو؟» فلان چیز چیست؟ و سپس از عبارت (ما هى هى؟) مصدر ساخته‌‏اند به این صورت که ...
  • «قتیل العبرات» به چه معنا است؟
    91996 درایه الحدیث 1391/09/26
    کلمه‌ی «العبرة» از ماده «ع ب ر‌« در زبان عربی به معنای اشک است.[1] یکی از حالات جمع این کلمه «العبرات» است که مورد بحث ما نیز می‌باشد. گفتار معروفی وجود دارد که امام حسین(ع) را به عنوان «کشته شده‌ی اشک‌ها» ...

پربازدیدترین ها